اس ام اس های عارفانه و عاشقانه

بیا خورشید را همسایه باشیم / کویر تشنه را ما سایه باشیم / دل صیاد را زنجیر ببندیم / کبوتر بچه ها را دایه باشیم



عاشق آن نیست که عشق تکه کلامش باشد، بلکه آن است که وفاداری مرامش باشد



طبیبان بر سر بالین من آهسته میگفتند، که امشب تا به سحر این عاشق دلخسته میمیرد، ز هر جا بگذرد تابوت من غوغا به پا خیزد، چه سنگین میرود این مرده از بس آرزو دارد!



وقتی دلت میخواد با یکی حرف بزنی که به حرفات فقط گوش بده، همون موقع نصیحت کردنش شروع میشه که دیگه نمیشه به حرفاش پایان داد، اما خدا شنونده خوبیه که اصلا نصیحت نمیکنه، فقط گوش میکنه، خدا تو مرهمی واسه دردام؛ پس کمکم کن



میدونی چرا ستاره ها به هم چشمک میزنند؟ میخواند به ما بفهمونند تو سکوت فاصله ها میشه گفت دوست دارم



احساس خوبیه وقتی یک نفر دلتنگت باشه، احساس بهتر اینه که یک نفر عاشقت باشه، اما بهترین احساس وقتیه که یک نفر هیچ وقت فراموشت نکنه



یک دستور! مراقب بچه ها باش تا گلهارو نچینند، اشتباه نکن، من شردار نیستم، فقط نگران توام گلم



گنجشک ها با اینکه تعدادشون خیلی زیاده بازم همدیگه رو میشناسند، اما نمیدونم توی دنیا چندتا مثل من وجود داشت که منو فراموش کردی



آسمان کوچک من همه شب بارانیست / همه شب در تب چشمان ترم مهمانیست / شکوه از فاصله ها نیست که از قلب من است / غم و اندوه دل عاشق من هم پنهانیست



تو آفتاب منی من گیاه رنجورت / بتاب بر من عزیزم فدای آن نورت / بیا وجود مرا ذوب کن در آتش خود / ببرم مرا ببرم تا کرانه ی دورت



پناهی نیست جز آوار / رفیقی نیست جز دیوار / کجایی ای چراغ عشق / منو از سایه بردار



زندگی باید کرد، گاه با یک گل سرخ، گاه با یک دل تنگ، گاه باید رویید در پس این باران، گاه باید خندید بر غمی بی پایان



عشق یعنی رفتن از شهر بهار / با دو چشم تر به سوی روزگار / عشق یعنی بی وفایی های یار / عشق یعنی سالها در انتظار

منو ببخش تنها نزار، برای آخرین بار / تنهام نزار، بی من نرو، نگو خدانگهدار



برام بمون، بهونه باش برای دل سپردن / نزار که آرزوم بشه یه روزی بی تو مردن



منو ببخش که درخشیدی و من چشامو بستم / منو بخشیدی و من چشامو بستم / تو به پای من نشستی و جدا از تو نشستم / که نیاوردی به روم هر جا که دلت رو می شکستم ... منو ببخش .... منو ببخش



منو ببخش عزیزم که از تو میگریزم / میسوزم و خاموشم تو خودم اشک میریزم / منو ببخش اگه خیلی بهت بدی کردم / منو ببخش



گر تو را از ابلهی کردم رها، بر من ببخش / بر سر پیمان نه بر مهر و وفا، بر من ببخش / راه و رسم عاشقی را نابلد چون کودکان / اشتباه و ناروا کردم خطا، بر من ببخش



منو ببخش که نادیده گرفتم التماس اون نگاه نگرون رو / منو ببخش که گرفتم به جای دست عاشق تو دست عشق دیگرون رو



اگه راهم این روزا از تو یکم دوره ببخش / توی زندگی آدم یه وقتا مجبوره ببخش



اون منم که عاشقونه شعر چشماتو میگفتم / هنوزم خیس میشه چشمام وقتی یاد تو میافتم / هنوزم میای تو خوابم تو شبای پر ستاره / هنوزم میگم خدایا کاشکی برگرده دوباره




منو ببخش اگه همیشه میگم دوستت دارم / منو ببخش اگه میبینم که نیستی و باز هم از آن چه نباید، میگم / منو ببخش اگه دل داده گیت رو برای خودم میخوام / من آن یار بی غم نیستم منو ببخش



فقط موج های دریا هستند که عاشقند، آره فقط اونا هستند، با اینکه میدونند وقتی برسند به ساحل میمیرند، بازم بیقرار رسیدنند



به تو حسودیم میشه! چون قلبم به جای اینکه اول برای خودم بتپه برای تو میتپه



عشق ورزیدن را از کویر بیاموزیم که دریایی بودنش را به آفتاب بخشید



تو دنیای کودکان هرکی زودتر بگه دوست دارم برندست، اما تو دنیای بزرگترا هرکی زودتر بگه دوست دارم بازندست، کودکی باش و نباز



کاش بر ساحل رودی خاموش عطر مرموز گیاهی بودم، چون بر آنجا گذرت می افتاد به سروپای تو لب میبوسیدم



عشق را از ماهی بیاموز که چه بی پایان آب را پر از بوسه های بی پاسخ میکند



قلب من در شهر چشمان تو جا مانه / قدر یک شب هم شده از آن پرستاری کن



ردپایم بی صداست / عشق من بی انتهاست / ردپای اشکهایم را بگیر / تا بدانی خانه ی عاشق کجاست



تو بشو ساحل قلبم / من میشم ماهی مرده / تا بگن به عشق ساحل / لب دریا جون سپرده



چو گل های شقایق داغدارم / بیا پروانه شو بنشین تو در کنارم / بزن مرهم به زخم قلبم / که خنجر خورده ی این روزگارم



اگر تنها گناهم دوست داشتن توست، تنها گناهیست که توبه نخواهم کرد



دلم تنهای تنهاست دیگه از همه سیره / ولی با همه درداش برای تو میمیره



مثل باران خاطراتت ماندنیست / لحن پر مهر صدایت خواندنست / گرچه ما اندک زمانی در کنارت بوده ایم / تا ابد مهرو وفایت ماندنیست



به لبخندی مرا از غم رها کن / مرا از بی کسی هایم جدا کن / اگر مردن سزای عاشقان است / برای مردنم هر شب دعا کن



تا کجا باید سفر کرد تا کجا باید دوید / از کجا باید گذر کرد تا به قلب مهربان تو رسید؟



دل من قایق و چشم تو دریاست، نشستن در کنار هر دو زیباست، دل من قایق گم کرده راهیست، که در آرامش چشم تو پیداست



دیوانه با چوب کبریت میخواست دریا را آتش بزند، چوب کبریت سوخت، دریا خندید، دیوانه رفت، فردا با لیوانی پر از آب به سوی خورشید



ای که یادت بهترین مفهوم بیداریست / عطر یادت تا ابد در خاطرم جاریست



دلم اعدام عشق است به دار قلب خاموشت / بدان تا لحظه ی مردن نخواهم کرد فراموشت



اگه عشقم حقیره، اگه جسمم کویره، اگه همیشه تنهام، اگه خالیه دستام، برای تو عاشق ترین عاشق دنیام



میان چشم تو ییلاق کردم / در عشق تو خودم را چاق کردم / از این پس بی تو مفهومی ندارم / دلم را بر دلت سنجاق کردم



اینقدر خیالهای بیهوده نباف / ماییم و دو خط رباعی و یک دل صاف / در آیینه ی دلم جز عکس تو نیست / شک داری اگر، بیا دلم بشکاف



اوج نیاز قلب من در به در نگاهته / آرامش درون من دیدن روی ماهته



ترسم که شبی از غم ناگه بمیرم در بستر دلسوز با آه بمیرم آن لحظه آخر که اجل گفت بمیر ای کاش تو را ببنیم و آنگاه بمیرم



غربت را نباید در شهر الفبای غربت جستجو کرد، همین که عزیزت نگاهش را از تو گرفت، تو غریبی



آنکه چشمان تو را اینهمه زیبا میکرد، کاش از روز ازل فکر دل ما میکرد، یا نمیداد به تو اینهمه زیبایی، یا مرا در غم عشق تو شکیبا میکرد



یه جمله کافیه تا قلبت بشکنه، یه کلمه تا غم عالم به دلت بشینه، و یه دوست کافیه تا همه ی غمهای عالم را از یادت ببره



دوست داشتن را باید از برگ درختان یاد گرفت، وقتی زرد میشند، وقتی میمیرند، وقتی از درخت جدا میشند، پای همون درخت می افتند



نگاهم یاد باران کرد امشب، مرا سر در گریبان کرد امشب، غم فریاد من از این و آن نیست، دلم یاد عزیزان کرد امشب



امروز را برای بیان احساس به عزیزانت غنیمت شمار، شاید فردا احساسی باشد اما عزیزی نباشد



ببخشید از اداره ی گاز مزاحمتون میشم، میتونم از لپتون یه گاز بگیرم؟



ببخشید از آتش نشانی مزاحمتون میشم، این دل ما از دوریت آتیش گرفته! نمیایی خاموشش کنی؟



سلام، اداره ی برق از دست شما شکایت کرده!!! میگه برق نگاهتون همه رو گرفته، راسته؟



ببخشید از اداره ی هواشناسی مزاحمتون میش، اگه یکی دلش هواتونو کرده باشه باید چیکار کنه؟



گل اگر خار نداشت، دل اگر بی غم بود، اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود، زندگی عشق اسارت قهر آشتی هم بی معنا بود



مخفی نکن، عشق تو از چشمت پیداست، چشمان تو لبریز از عشق و تمناست، این لحظه ها شاید اگر با ما نیابد، عمر من دیوانه تا فردا نباید



تو را به یاد آن روز، تو را به یاد گلبرگ های خشک آن روز خشکیده، تو را به روز اولین بار دیدنت، تو را به اولین نگاه عاشقانه، تو را به اد باران روز نیامدنت، تو را به تنهایی روز رفتنت، تو را به باران روز برگشتنت، تنهایم مگذار



بین ما فاصله ای نیست بجز فراموشی، تو را به یاد خواهم آورد، تو را به یاد خواهم داشت، تو را هر شب در رویاهایم تکرار خواهم کرد و هر روز که برمیخیزیم گوشه لبم لبخند است، بین من و تو رازهای نگفته ایست، که هرگز به کلام نخواهم آورد



گاه می اندیشم میتوانی به لبخندی این فاصله را برداری، دستهای تو توانایی آن را دارد که به من زندگی بخشد، میتوانی تو به من زندگی ببخشی و یاد بگیری از آنچه به من میبخشی، چشم های تو به من میبخشد عشق و شور و مستیریال و تو چون مصرع شعری زیبا سطر برجسته ای از زندگی من هستی؛ دوستت دارم ای تنهاترینم

شبی یاد دارم که چشمم نخفت، شنیدم که پروانه با شمع بگفت، که من عاشقم گر بسوزم رواست، تو را گریه و سوز و زاری چراست؟



توی دنیا دوتا نابینا بیشتر وجود نداره، یکی تو که هیچ وقت عشق منو ندیدی، یکی هم من که کسی را جز تو ندیدم



سکوتم را به باران هدیه کردم، تمام زندگی ام را گریه کردم، در فراق شانه هایت، به هر خاکی رسیدم گریه کردم



به سلامتی رفیقی که زرنگه، وجودش قشنگه قلبش یه رنگه، عشق پر رنگه، شرابش خوش رنگه، آخرش دل ما واسش تنگه



الهی شر عاشقان آتش بگیرد، به غیر سه نفر همه بمیرند، یکی یارم، یکی قاصد یارم، یکی که گریه کرد بر حال زارم



عاشقانت همه نام و نشانی دارند، آنکه در عشق تو بی نام و نشان است منم



یاد تو چندیست که مهمانم شده، خاطراتت آفت جانم شده / هر چه میگویم سخن از یاد توست، در سکوت من فقط فریاد توست



ماه عشق است بیا عاشق شویم، عاشق آن خدای خالق شویم / چون به درگاهش کشیم دست نیاز، مهربان باشد شویم ما بی نیاز



قسم به هر چی بارون شدیده / به هر بی پناه و نا امیده ، تو که قلبت مثل برفا سفیده / نرنج از من آخه از تو بعیده

به نام آنکه اشک را آفرید تا قلعه ی عشق آتش نگیرد



نخ داخل شمع از شمع پرسید: چرا وقتی من میسوزم تو آب میشوی؟ شمع جواب داد: مگه میشه کسی که تو قلب منه بسوزه و من اشکی نریزم.



میرسد روزی که بی من زندگی را سر کنی، میرسد روزی که مرگ عشق را باور کنی



تو مرا میفهمی، من تو را میخواهم و همین ساده ترین قصه ی یک انسان است، تو مرا میخوانی و من تو را نابترین شعر زمان میدانم و تو هم میدانی که تا ابد در دل من میمانی



وقتی غزل می سرایم در چشمهایم تو هستی، یادم نمی آید ای گل کی در نگاه من نشستی



آباد تو بودم و خرابم کردی، یک زنده که تو مرده حسابم کردی، با شوق کبوترانه تا خانه تو، هر بار آمدم جوابم کردی



ای بهار بوسه در بزم بلور، چشم بد از چشم زیبای تو دور



تا آبی عشق پرگشودن زیباست، هر لحظه تو را سرودن زیباست، منظورم از این ترانه میدانی چیست؟ یعنی که همیشه با تو بودن زیباست



میدونی چیه؟ همه ی مردم دنیا میگن چشمای تو قهوه ایه، اما من میگم چشمای تو آبیه، چون تو آسمون قلب منه!



عشق یعنی گم شدن پیدا شدن، عشق یعنی غرق در رویا شدن، عشق یعنی حسرت دیدار تو، عشق یعنی من شوم بیمار تو

سنگی که طاقت تیشه را نداره تندیسی زیبا نخواهد شد، از زخم تیشه نترس که وجودت شایسته ی تندیس است



دوست داشتن همیشه گفتن نیست، گاه سکوت است و گاه نگاه، غریبه! این درد مشترک من و توست که گاهی نمیتوانیم در چشمهای یکدیگر نگاه کنیم



ما جدا افتادگان را هیچ کس غمخوار نیست، جان فدای دوست کردن پیش ما دشوار نیست



اگر میتونستم توی دنیا یه چیز دیگه باشم، اشک تو میشدم تا توی چشمانت متولد شوم، روی گونه هایت زندگی کنم و روی لبهایت بمیرم



من چه تنها و غریبم بی تو در دریای هستی، ساحلم شو غرق گشتم بی تو در شبهای مستی



ببخشید پیشی من پریده تو موبایل شما! آخه تا بحال ی مثل شما ندیده



فریاد من از داغ توست، بیهوده خاموش نکن، حالا که یادت میکنم، دیگر فراموشم نکن، همرنگ دریا کن مرا، یکبار معنا کن مرا



دو بیتی در دو بیتی مست هستم، به قول تو کمی هم پست هستم، اگر از عاشقی جرمی است ما را بدان با تو یکی هم دست هستم



میگن کلاغا خبرچینن! پس چرا خبر دلتنگی منو به تو نمیدن؟



به یمن آمدنت هزاران ستاره ی در آسمان آبی دلم درخشید، تو اولین و آخرین حکایت بی انتهای عشقی



میدانم که در دل کوچکت غمی است به پهنای کوه انباشته! سکوتت حرفهایی دارد و نگاهت دردها! با همه این رنجها میخواهم بدانی که من همیشه با توام با تو



مدتها بود که میخواستم رازی را که در سینه دارم به تو بگویم، ولی نتوانستم، ای کاش هنگامی که از کنارم میگذشتی این راز را در چشمان عاشقم بخوانی، ولی تو با بی اعتنایی گذشتی، تا اینکه امروز قلم برداشتم تا از بی مهریت بنویسم، وقتی قلم را از روی کاغذ برداشتم دیدم نوشته ام دوستت دارم

اس ام اس زدم که ازت خداحافظی کنم، اگه خوبی اگه بدی دیدی حلال کن، فردا برای همیشه دارم میرم کره ماه که تا ابد دورت بگردم



دوست داشتن را از ماهی بیاموز که بی وقفه بوسه های بی پاسخش را نثار دریا میکند، دلم خیلی واست تنگ شده



کاش میشد قلب ما از یاس بود، تک تک گلبرگ آن احساس بود، پاک و سبز و بی ادعا، کاش میشد بهتر از الماس بود



اس ام اس! پیش گل من، خوابیده، آروم ببوسش، تو رو خدا بهش بگو دوستش دارم



میرسد روزی که بی من روزها را سرکنی، میرسد روزی که مرگ دوست را باور کنی، میرسد روی که تنها در کنار قبر من، خاطرات کهنه ام را مو به مو از بر کنی



دوری عشقهای کوچک را از بین میبرد ولی به عشق های بزرگ عظمت میدهد، مثل باد که یک کبریت را خاموش میکند ولی شعله های آتش را بزرگ میکند



عشق مثل پرگاره می مونه، یه سرش سوزنه مثل تو که یه جا نشستی و یه سر دیگش مداده مثل من که همش باید دورت بگردم

ما دوتا مثل دو خط موازی هستیم، حتی اگه بهم نرسیم باز هم همیشه در کنار همیم



دیریست که دلدار پیامی نفرستاد، ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد، صدنامه فرستادم ای همه عشقم، مسیجی نفرستاد کلامی نفرستاد



فرقی نمیکنه به اندازه ی دل گنجشک دوست داشتم یا دل فیلم، مهم اینکه که به اندازه ی یه دل دوستت دارم



تقصیر دلم چیست اگر روی تو زیباست، حاجت به بیان نیست که از روی تو پیداست، من تشنه بک لحظه تماشای تو هستم، افسوس که یک لحظه تماشای تو رویاست



شماره کفشت رو بفرست تا بزنم روی پیشونیم تا همه بدونند خاک پاتیم



چقدر سخت است گل آرزویت را در باغ دیگری ببینی و هزاربار در خودت بشکنی و آن وقت آرام زیر لب بگویی گل من باغچه ی نو مبارک



عمری با عشقت نشستم، به تو پیوستم و از خود گسستم، ولیکن سرنوشتم این سه حرف بود، تو را دیدم پرستیدم شکستم



گویند غروب جاییست که زمین آسمان را میبوسد، امشب برای تو غروب میکنم، کجایی آسمان من؟



میگند خدا بهترین چیز را به بندش میده، اما من بهترین بندش نیستم که تو رو بهم داده



هر شب برو کنار پنجره تا ستاره ها ببینندت و حسودیشون بشه که ماهشون ماله منه



میدونی چرا خورشید داغه؟ چون مییینه مال منی آتیش میگیره



کدامین شاخه گل را به خاطر مرامت تقدیم نم که وجودت عطر تمام گلهاست



رفتن همیشه راه نیست / وقتی که سینه ی پر آه نیست / شکستی تو دل من / آیا این گناه نیست؟



اگه نگی دیوونه ام / تویی فقط بهونه ام / برای یک حس عمیق / تو این دنیای نارفیق



عشق یعنی رفتن از شهر بهار / با دو چشم تر به سوی روزگار / عشق یعنی بی وفایی های یار / عشق یعنی سالها در انتظار



غریبانه در سکوت سهمگین نامت را بر حاشیه ی قلبم حک کردم تا با هر ضربانش بگویم دوستت دارم، هیچوقت تو و محبتهایت را از یاد نمیبرم

تو این دنیا تو این عالم، میون این همه آدم، ببین من دل به کی دادم، به اون کس که نمیخوادم دلم شیشه دلش سنگه، واسه سنگه دلم تنگه



امشب به یادت گریانم، گرچه ز دیده ات پنهانم، گرچه ب ظاهر خندانم، اما از درون نالانم



اگه احساسمو کشتی اگه از یاد منو بردی، اگه رفتی بی تفاوت به غریبه سر سپردی، بدون اینو که دل من شده جادو به طلسمت یکی هست این ور دنیا تو یادش مونده اسمت



چی بگم اگه تو بودی گریه ها منو نمیبرد، زندگی منو میفهمید رویاهام به هم نمیخورد



زندگی اجبار است ..... مرگ انتظار است ..... عشق یکبار است ..... جدایی دشوار است ..... ولی یاد تو تکرار است!!!



یک ماهی که از حوض بیرون پریده رو تصور کن که میدونه آخر عمرشه، بعد از تلاس بسیار آروم میشه، فقط به فکر نیازشه، من همون اندازه به تو نیاز دارم



نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه میلغزد، ولی باران نمیداند که من دریایی از دردم، به ظاهر گرچه میخندم ولی اندر سکوتی تلخ میگریم



کاغذتم، احساست رو روم بنویس، عصبانیتت رو روی ن خط خطی کن، حتی اگه سردت شد! بسوزم گرم بشی، فقط منو دور ننداز



همین روزا دستگیریت میکنند میبرنت زندان، هنوز عامل اصلی جنایت معلوم نشده، اما اثر انگشت تو رو قلب شکستمه



دستم از دستت جداست / این تمام ماجراست / دلخوشم شاید بیایی / فردا هم روز خداست



قاصدک! شعر مرا از بر کن، برو آن گوشه باغ سمت آن نرگس مست و بخوان در گوشش و بگو باور کن، یک نفر یاد تو را هرگز از دل نبرد

با تو از خاطره ها سرشارم، با تو تا آخر شب بیدارم. عشق من دست تو یعنی خورشید، گرمی دست تو را کم دارم



عمری با غم عشقت نشستم، به تو پیوستمو از خود گسستم، ولیکن سرنوشتم این سه حرف بود، تو را دیدم، پرستیدم، شکستم!



روی آن شیشه تبدار تو را " ها " کردم، اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم، شیشه بدجور دلش ابری و بارانی شد، شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم، با سرانگشت کشیدم به دلش عکس تو را، عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم



دلت شادو لبت خندان بماند، برایت عمر جاویدان بماند، خدا را میدهم سوگند بر عشق، هر آن خواهی برایت آن بماند



تا که بودیم نبودیم کسی، کشت ما را غم بی همنفسی، تا که رفتیم همه یار شدند، خفته ایم و همه بیدار شدند، قدر آیینه بدانیم چو هست، نه در آن موقع که افتاد و شکست



موج اگه میدونست که ساحل هیچ وقت دستش رو نمیگیره، هرگز نفس نفس نمیزد برای رسیدن بهش



میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت، میخواری و مستی ره و رسم دیگری داشت، پیمانه نمیداد به پیمان شکنان باز، ساقی اگر از حالت مجلس خبر داشت



آن شب که دلی بود به میخانه نشستیم، آن توبه صد ساله به پیمان شکستیم، از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب، ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم



پلکهای مرطوب مرا باور کن، این باران نیست که میبارد، صدای خسته ی من است که از چشمانم بیرون میریزن



عاشقانه ترین نگاهم را روی قایقی از باد نشاندم و پارو زنان سوی تو فرستادم، وقتی به ساحل نگاه تو رسید تو چشمانت را بستی و قایقم غرق شد



باران از راه رسید، عشق را دوباره در مزرعه ی خالی تنم پرورانید، زندگی را در آسمان آبی چشمم حس کرد، ناگهان پاییز عشقم از راه رسید، آری رفت ولی هنوز قلبم برای اوست

عشق ورزیدن خطاست حاصلش دیوانگی ست عشق ها بازیچه اند عاشقان بازیگر این بازی طفلانه اند عشق کو؟! عاشق کجاست؟! معشوق کیست؟



زلال است و جاری مثل رود و نسیم و آنقدر سبک که هیچ وقت هیچ جا نمی ماند، بالا میرود و بالا میرود و بین زمین و ملکوت می رقصد



این قلب کار خودش را میکند، نه به احساست کاری دارد نه به تعلقت، نه به آنچه میگویی نه به آنچه میخواهی



یادگار تو برایم چه بود جزء خنده ای که تا بی نهایت بر تابوت چهره ام می ماند، تو را به دریا می پنداشتم آبی و پاک، چه میدانستم دریا هم رود میبلعد



همیشه انقدر ساده نرو و مگذر لااقل نگاهی به پشت سرت کن! شاید کسی در پی تو میدود و نامت را با صدای بی صدایی فریاد میزند! و تو هیچ وقت او را ندیده ای



گاهی برای عاشق شدن، به دنبال باران و بهار و بابونه نباش!!! گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه ای میرسی که ماه را بر لبانت می نشاند



ای که تمام خاطراتم بوی نفس تو را میدهد! آبی آسمان هم به اندازه ی تو در یادم نمانده است



از هر کس محبت خواستیم بر سرمان منت گذاشت، حیف این دل عاشق که به این دیار پا گذاشت



بعضی ها میگن دنیا ارزش نداره، مگه میشه دنیایی که تو رو داره بی ارزش باشه؟!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد