نقاش نیستم ! اما تمام لحظه های بی تو
بودن را درد میکشم . . .
.
.
.
آن قدر عشق تو
دارم که اگر آه کشم
/ ز لبم بوی کباب جگرم میآید !
.
.
.
من یک نامه عاشقانه ام ، بازم کن / محتاج
کمی نوازشم ، یارم باش
هر قدر که سکه ای سیاهم ای دوست / در قلک
سینه ات پس اندازم کن . . .
.
.
.
یه طرح از چشمات بفرست ، یه آهو
اینجاست میخوام روشو کم کنم !
.
.
.
دلم اعدام عشق است به دار قلب خاموشت / بدان
تا لحظه ی مردن نخواهم کرد فراموشت . . .
.
.
.
با یاد چشمهای تو خوب است خواب من / از ابرها کناره
بگیر آفتاب من
چشم تو را کجای جهان جستجو کنم /
پایان بده به تب و تاب بی حساب من . . .
.
.
.
شیرین تر از عسل هم میتوان آفرید اما به شرط
آنکه من آن زنبور سرباز دل باخته باشم
و تو آن تنها گلی که نصیب من شده است . .
.
.
.
.
میان چشم تو ییلاق
کردم / در عشق تو خودم را چاق کردم
از این پس بی تو مفهومی ندارم / دلم را بر دلت سنجاق کردم . .
.
.
.
.
از بس که درون سینه تنها مانده / درمانده ام از دست
دل وامانده
در داخل سینه درد شیرینی هست / آیا دل من پیش شما جا
مانده ؟
.
.
.
در این دنیا که
حتی ابر نمیگرید
به حال ما / همه از من گریزانند ، تو هم بگذر از این تنها . .
.
ادامه در لینک زیر
.
.
.
اینقدر خیالهای بیهوده نباف / ماییم و دو خط رباعی و یک
دل صاف
در آیینه ی دلم به جز عکس تو نیست / شک داری اگر ،
بیا دلم را بشکاف . . .
.
.
.
مژه بر هم مزن ای
دوست که
بادم ببرد / چون سبک تر شده ام ، از پر کاهی ز غمت . . .
.
.
.
آسمان کوچک من همه شب بارانیست / همه شب در تب چشمان
ترم مهمانیست
شکوه از فاصله ها نیست که از قلب من است / غم و
اندوع دل عاشق من پنهانیست . . .
.
.
.
گر ز جهان بگذرم از تو نخواهم گذشت / سر رود
از پیکرم از تو نخواهم گذشت
مردمک چشم من نقش تو بر خود گرفت / ور همه
جا بنگرم از تو نخواهم گذشت . . .
.
.
.
پای من خسته از این رفتن بود / فصه ام قصه
دل کندن بود
دل که دادم به یارم دیدم / راهش افسوس جدا
از من بود . . .
.
.
.
صدای پای
تو که میروی
، صدای پای مرگ که میآید . . . ( حسین پناهی )
.
.
.
ما گذشتیم و گذشت
آنچه تو با ما کردی
تو بمان با دگران وای به حال دگران . . .
.
.
.
در باغ دلم جوانه ای باید و نیست / شوق غزل
، ترانه ای باید و نیست
خواهم که تو را ببینم اما چه کنم / دیدار تو
را بهانه ای باید و نیست . . .
.
.
.
آواز
تیشه امشب ، از بیستون
نیامد / شاید به خواب شیرین ، فرهاد رفته باشد . . .
.
.
.
ای مایه اصل شادمانی ، غم
تو / خوش تر از حیات جاودانی ، غم تو
از حسن تو رازها به گوش دل من / گوید به
زبان بی زبانی ، غم تو . . .
.
.
.
بی تو گلشن چو زندونه به چشمم / گلستون
آذر ستونه به چشمم
بی تو آرام و عمر زندگانی / همه خواب
پریشونه به چشمم . . .
.
.
.
دور بودن از عزیزان مشکل است / امتحان با
وفائی ، در جدائی حاصل است
گرچه من دورم ز پیشت ای رفیق/ دوریت دریا و
یادت صاحل است . . .
.
.
.
چرا غمگینی ؟ :
عاشق شدم
آیا عشق
شیرین است ؟ : بله شیرین تر از زندگی
چرا
تنهایی ؟ : ویژگی عاشق هاست
لذت
تنهایی چیست ؟ : فکر به او و خاطرات او
چرا می
روی ؟ : برای اینکه او رفت
دلت کجاست ؟ : پیش
او
قلبت
کجاست ؟ : او برده
پس حتما
بی رحم بوده نه ؟ : نه اصلا
چرا ؟ :
چون باز هم او را میپرستم . . .